خواب دیدم خواب اینکه مرده ام...
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام
خواب دیدم خسته و افسرده ام
*****
روی من خروارها از خاک بود
وای قبر من چه وحشتناک بود
*****
تا میان گور رفتم دل گرفت
قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
*****
بالش زیر سرم از سنگ بود
غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود
*****
ناله می کردم ولیکن بی جواب
تشنه بودم تشنه ی یک جرعه آب
*****
خسته بودم هیچ کس یارم نشد
زان میان یک تن خریدارم نشد
*****
هر که آمدپیش حرفی راند و رفت
سوره ی حمدی برایم خواند و رفت
*****
نه شفیقی نه زفیقی نه کسی
ترس بود و وحشت و دلواپسی
*****
آمدند از راه نزدم دو ملک
تیره شد در پیش چشمانم فلک
*****
یک ملک گفتا بگو نام تو چیست
آن یکی فریاد زد رب تو کیست
*****
ای گنهکار سیه دل بسته پر
نام اربابان خود یک یک ببر
*****
در میان عمر خود کن جستجو
کارهای نیک و زشتت را بگو
*****
گفتنم عمر خودت کردی تباه
نامه ی اعمال تو گشته سیاه
*****
ما که ماموران حق داوریم
اینک تو را سوی جهنم می بریم
*****
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود
دست و پایم بسته در زنجیر بود
*****
ناامید از هر کجا و دلفکار
می کشیدندم به خفت سوی نار
*****
ناگهان الطاف حق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد
*****
مردی آمد از تبار آسمان
نور پیشانیش فوق کهکشان
*****
چشمهایش زندگانی می سرود
درد را از قلب آدم می زدود
*****
گیسوانش شط پر جوش و خروش
در رکابش قدسیان حلقه به گوش
*****
صورتش خورشید بود و غرق نور
جام چشمانش پر از شرب طهور
*****
لب که نه سر چشمه ی آب حیات
بین دستش کائنات و ممکنات
*****
خاک پایش حسرت عرش برین
طره یی از گیسویش حبل المتین
*****
بر سرش دستار سبزی بسته بود
به دلم مهرش عجب بنشسته بود
*****
در قدوم آن نگار مه جبین
از جلال حضرت عشق آفرین
*****
دو ملک سر را به زیر انداختند
بال خود را فرش راهش ساختند
*****
غرق حیرت داشتند این زمزمه
آمده اینجا حسین فاطمه
*****
صاحب روزقیامت آمده
گوئیا بهر شفاعت آمده
*****
سوی من آمد مرا شرمنده کرد
مهربانانه به رویم خنده کرد
*****
گفت آزادش کنید این بنده را
خانه آبادش کنید این بنده را
*****
اینکه اینجا این چنین تنها شده
کام او با تربت من وا شده
*****
مادرش او را به عشقم زاده است
گریه کرده بعد شیرش داده است
*****
اینکه می بینید در شور است و شین
ذکر لا لا ئیش بوده یا حسین
*****
دیگران غرق خوشی و هلهله
دیدم او را غرق شور و هروله
*****
با ادب در مجلس ما می نشست
او به عشق من سر خود را شکست
*****
سینه چاک آل زهرا بوده است
چای ریز مجلس ما بوده است
*****
خویش را در سوزعشقم آب کرد
عکس من را بر دل خود قاب کرد
*****
اسم من راز و نیازش بوده است
خاک من مهر نمازش بوده است
*****
پرچم من را به دوشش می کشید
پا برهنه در عزایم می دوید
*****
اقتدا بر خواهرم زینب نمود
گاه می شد صورتش بهرم کبود
*****
بارها لعن امیه کرده است
خویش را نذررقیه کرده است
*****
تا که دنیا بوده از من دم زده
او غذای روضه ام را هم زده
*****
اینکه در پیش شما گردیده بد
جسم و جانش بوی روضه می دهد
*****
حرمت من را به دنیا پاس داشت
ارتباطی تنگ با عباس داشت
*****
نذر عباسم به تن کرده کفن
روز تاسوعا شده سقای من
*****
گریه کرده چون برای اکبرم
با خود او را نزد زهرا می برم
*****
هر چه باشد او برایم بنده است
او بسوزد صاحبش شرمنده است
*****
در مرامم نیست او تنها شود
باعث خوشحالی عدا شود
*****
در قیامت عطر و بویش می دهم
پیش مردم آبرویش می دهم
*****
باز بالاتر به روز سر نوشت
میشود همسایه ی من در بهشت
*****
آری آری هر که پا بست من است
نامه ی اعمال او دست من است
*****
شاعر: امیر حسین میرحسینی