هفت آسمان *)

آسمان من زیباترین کار خداست * * * پیدا درمیان آن ها جای دستان خداست

آسمان من زیباترین کار خداست * * * پیدا درمیان آن ها جای دستان خداست

می‌نویسم یادگاری
تا بماند روزگاری

گر نمانم روزگاری
این بماند یادگاری

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۳ مطلب در مهر ۱۳۸۸ ثبت شده است

سلام

Pleas help me!

لطفا کمکم کنین!

امروز دفترچه های کنکور کارشناسی ناپیوسته دانشگاه آزاد اومد و غم عالم به دل ما شد!

حتما میگین چی شده؟

خودم میگم براتون مصبیت وارده رو!

زمان کنکور دانشگاه شده 13/9/1388 در صورتی که من روی آخر آذر حساب میکردم!

آخه پارسال آخر آذر بود و تمام برنامه ریزی های من برای اون بود!

خلاصه بیچاره شدیم رفت پیکارش!

دانشگاه آزاد کی حساب و کتاب داشت کارش که اینبار داشته باشه!

از تمامی خوانندگان وبلاگم التماس دعا دارم، خیلی زیاد!

این بنده حقیر رو از دعای خیرتون بی نصیب نکنین.

اگر قبول بشم به همتون شیرینی میدماااااااااااااااااااا!

راستی تا اطلاع ثانوی که احتمالا بعد از کنکور هست، وبلاگم آپ نمیشه چون کمتر میام نت و زود میرم.

محتاج دعای خیرتون هستم...

خدانگهدار تا بعد...

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۸۸ ، ۲۲:۵۴
محمد محرم پور

سلام

شعری که مدتی پیش موسیقی متن وبلاگم بود رو میزارم براتون...

ای تو روح و روانم                                                 یادت آرام جانم
با غم دوری تو                                                  تا کی زنده بمانم
مانده‌ام مولا محزون و خسته            چشمم به راهت در خون نشسته
العجل مولا مولا مولا                                       العجل مولا مولا مولا
کنج این غربت غم                                              گریم بر حال زارم
تشنه‌ام بر نگاهت                                          در راهت جان شپارم
ای آرزوی خوبان عالم                            حسن تو حسن حضرت خاتم
العجل مولا مولا مولا                                        العجل مولا مولا مولا
اشکم روی دو دیده                                            ای آخرین سپیده
یاس خوش بوی نرگس                                        وقت دعا رسیده
دیده به راهم ای گل طه                           چشم انتظارم یوسف زهرا
العجل مولا مولا مولا                                       العجل مولا مولا مولا

-:- لینک دانلود -:-

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۸۸ ، ۰۳:۱۶
محمد محرم پور

سلام

فکر کنم اولین اسمی که از کوتوله به ذهنتون میرسه، یاد داستان معروف سپید برفی رو هفت کوتوله بی افتین (!) ولی موضوع این پست کوتوله های نجومی هست!

کوتوله ها به چهار دسته تقسیم میشن:

1. کوتوله های قهوه ای

2. کوتوله های سرخ

3. کوتوله سفید

4. کوتوله های سیاه

5. کوتوله های  زرد

توضیح کوتوله ها در ادامه مطلب ...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۸۸ ، ۲۲:۴۴
محمد محرم پور
سلام

یه سوال...؟

میدونید چرا لباس فارغ التحصیلی توی کل جهان این شکلیه ؟

پاسخ در ادامه مطلب...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۸۸ ، ۲۱:۱۶
محمد محرم پور

سلام

جمله ای زیبا از شهید مرتضی آوینی تو مزار شهدای بهشت زهرا دیدم، حیفم اومد اینجا نزارمش...

پندار ما این است که ما مانده ایم و شهداء رفته اند...

اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند...

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۸۸ ، ۰۸:۰۰
محمد محرم پور
http://img.tebyan.net/Big%5C1388%5C07%5C22520519421713316271628117010287184116240185.jpg


‏‫در یکی از شب‌های زیبای شهر «پاسارگاد» که به شهر ستاره‌ها معروف است، سیاره مشتری در حال غروب بر بالای درختی است، که به ناگاه شهابی نورانی آشکار می‌شود. این تصویر در یکی از شبهای شهریورماه امسال تهیه شده و در آن خوشه چوب لباسی، صورت فلکی عقاب و دلفین در سمت راست و سیاره‌ی مشتری به مانند ستاره‌ای نورانی بر بالای درخت به همراه شهابی نورانی آشکارا دیده می‌شوند.
عکس از: خسرو جعفری زاده
منبع: تبیان

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۸۸ ، ۲۱:۰۰
محمد محرم پور

شب‌های گالیله‌ای

سال جهانی نجوم با این امید این گونه نامگذاری شد که تعداد بیشتری از مردم فرصت و بهانه‌ای پیدا کنند تا به اطراف خود بنگرند. جهانی بزرگ‌تر را ببینند که در آن سیاره مادری ما تنها نقطه‌ای ناچیز در آن است و بار دیگر احساس هیجان‌انگیز اکتشافات علمی را درون خود بیابند و با قافله علم همراه شوند.

برای مطالعه ادامه متن به ادامه مطلب بروید...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۸۸ ، ۲۰:۳۸
محمد محرم پور

سلام

منبع اصلی این مطلب وبلاگ نویس شهرما هست.

شعر سبز(بسیجیه واقعی همت بود و باکری)

ار سختیه اگه بخوای همیشه بخندی. گاهی اوقات اشک تو چشمات و بغض توی گلوت، رهات نمیکنه. این شعر حاصل یکی از همان اوقات است.

داد میزنه این روزا، توی خیابون، فِری

بسیجیه واقعی، همت بود و باکری

برای مطالعه ادامه متن به ادامه مطلب بروید...

-:- پیشنهاد میکنم حتما ادامه این شعر زیبا رو بخونین -:-

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۸۸ ، ۰۰:۰۸
محمد محرم پور

سلام

مخاطب این شعرم هیچ شخص یا گروه خاصی نیست، و چون شعر چون جالب بود اینجا میزارم تا همه بخونن و استفاده کنن.

کسی که طعم زبان عسل نمی فهمد                 
                  تو هرچه هم که بخوانی غزل نمی فهمد

حکایت نرود میخ آهنین در سنگ                      
                    نگو به سنگ که ضرب المثل نمی فهمد

کسی که صنعت شبیح را نمی داند                 
                           رکوع ماه و طواف زحل نمی فهمد

میان آینه و آب و شانه و گیسو                       
                       لطیفه ایست که آنرا کچل نمی فهمد

حدیث شعر به پایان نمی رسد ،‌اما                 
                        هزار حیف که این را اجل نمی فهمد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۸۸ ، ۱۵:۵۱
محمد محرم پور
سلام

من مدت زیادی در انجمن های تبیان فعال بودم، ولی متاسفانه به خاطر مشکلاتی که در عرصه سیاسیت افتاد همه جوره مورد فیض تبیان و مدیران انجمن هاش بخصوص مدیر انجمن سیاسی قرار گرفتیم!

تو این مدتی که تو تبیان فعال بودم و هستم، خیلی تلاش کردم مشکلات و نواقص رو بهشون بگم، ولی کو گوش شنوا!

آخر به این نتیجه رسدیم که "نرود میخ آهنین در سنگ" حالا هرچقدر دلت میخواد زور بزن!

برای همین تصمیم گرفتم روایت این موضوع بزارم شاید فرجی شد و تبیان اصلاح شد که بعید میدونم!

میخ و چکش

در گلستان سعدی آمده است :

لقمان را گفتند حکمت را از که آموختی ؟ گفت از نابینایان که تا جای نبینند پای ننهند.

و دیگر بار در گلستان است :
لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان. هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم. و نیز در همان کتاب آمده است :

کاروانی در زمین یونان بزدند و نعمت بی قیاس ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیغمبر شفیع آوردند. فایده نبود.لقمان حکیم در آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان اینان را نصیحتی کنی و موعظه ای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت دریغ کلمه حکمت باشد با ایشان گفتن !

آهـنـی را کـه مـوریـانــه بـخــورد                        نتوان برد از او به صیقل، زنگ

با سیه دل، چه سود گفتن وعظ                       نـرود مـیـخ آهـنـین در سنگ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۸۸ ، ۱۵:۴۴
محمد محرم پور